یک ماه شد که خواب به چشمان خس و خاشاکهای ایرانی نیامده است. یک ماه هم شده که خواب به چشمان دولتمردان کودتا در ایران نیامده است. در این یک ماه ازدحام و هجوم صحنههای دردناک که بیش از تحمل قلب انسانی هر انسان آزاده میباشد، به زندگی روز مره ما ایرانیان در هر کجای این دنیای پهناور، خلل و آسیب فراوان وارد نموده است. سلامتی روح و روان جوانان ایرانی چه درون کشور چه خارج از ایران، به اضافه جان مردم ما درون کشور همه در مرز خطر و آسیب جدی قرار دارند.
پرسش اینجاست که چگونه میشود مردمی را چنین در این قالب گسترده مورد اذیت و آذر روحی و جسمی قرار داد؟ با گذشت روزها و پایداری مردم در زیر سرکوب، میشود امیدوار بود که نهال آزادی این مردم جان بگیرد و از طریق راههای مسالمت آمیز این حقوق پایمال شده درخواست شود। ولی از طرفی کسانی که این ملت را اوباش، شورشی، و خس و خاشاک قلمداد میکنند به وضوح نشان میدهند که از افزودن درد و اندوه مردم ونادیده انگاشتن حقوق فردی این ملت، لذت میبرند । این دردها در روان جمعی یک سرزمین تاثیر بسیار زیان آوری دارد و میشود پیش بینی کرد که سالیان سال ایرانیان از این همه تجربه سهمگین رنج فراوان خواهند برد। هنوز ابعاد ترس ایجاد شده در میان کودکان، سالمندان، بیماران، معلولین و خانوادههای شهیدان نه تنها روشن نیست بلکه کسی به آن توجهی ندارد. باید صبر کرد و دید که خواست مردم ایران برای کسب حقوق پایمال شده چگونه از طرف جامعه جهانی همدردی و حمایت میشود. هر چه هست که همدردی ما تقدیم به خس و خاشاک ایرانی.