هذیان دموکراسی

در بین ما ایرانیان،دادن شعار دموکراسی خواهی و طرفداری از دموکراسی کردن، نه تنها تبدیل به یک عادت روشنفکری شده، بلکه این شعارگاهی ما را دچار هذیان و سر در گمی کرده است.

ما ایرانیان در طول تاریخ همیشه چوب هذیان‌های عده‌ای روشنفکر را خورده ایم، که هزاران کیلومتر جلوتر از بقیهٔ جامعه حرکت کرده‌اند، در جای که تلاشی برای برای بسط و توصیف این واژه پیچیده نشده است.

در شرایطی که در چندین قرن اخیر مردم این میهن همیشه دربند چنگال سیاهی استبداد و ستم، بی‌ پناه و به دور از فضای آزاد تفکر و تامل بوده اند، اندک تلاش این روشنفکران نیز به همان دلیل سرکوب قدرتهای سرکوبگر حاکم بر با د فنا رفته است.

بگونه‌ای میشود تصور کرد که مفهوم دموکراسی به عنوان یک واژه و یک درخواست روشنفکری به عنوان یک خواست به دور از ذهن و بیگانه دریافت شده و در نتیجه بسیاری را هم مظنون به معنی‌ ارزشی این مفهوم کرده است. تبلیغات غلط بر ضد این روش زندگی هم کار اصلی‌ را دشوار تر کرده .

تعداد بیشماری از ما ایرانیان کنون سالها در جوامع مترقی و صاحب دموکراسی زندگی‌ کرده ایم، می‌دانیم که دموکراسی یک روش و یا آئین زندگی‌ است بیشتر از هر تعریف فلسفی‌ و یا روشنفکری که ما برای آن ساخته ایم। در این جوامع ما میبینیم که روش زندگی‌ به نام دموکراسی بر مبنی احترام به حقوق دیگری و قوانین شهروندی استوار شده است، قوانینی که ما ایرانیان بی‌شک در یک قالب نهادینه شده، از آن همیشه بی‌ بهره بوده ایم।

توقع داشتن شعار دموکراسی در دستور کارمبارزه سیاسی – اجتماعی حتی در قالب روشنفکری همیشه یک معمای بزرگ برای ما ایرانیان بوجود آورده است.

معما این است که دموکراسی چه رنگی‌ است، چه مزه ای دارد، و چگونه از آن میشود بهره مند شد. دموکراسی در قالب روش زندگی میشود خود تبدیل به یک مذهب، به یک آئین، و یا یک مسلک شود. در اینجاست که الفبای این مذهب و مسلک را باید دانست و زیر و بم آن را میبایست تجربه کرد.

ندانستن این الفبا ونداشتن یک قطره دموکراسی در خون و رگ ما ایرانیان استبداد زده، از طرف دیگر بسیار از ما ایرانیان را بیمار کرده است।.

آرزویی که تا آن را تعریف و تصویر و عمل نکنیم، در سطح آرزو میماند. این جاست که هذیان دموکراسی خواهی‌ آسیب زیادی به همه ما زده و میزند. بسیاری از ما ایرانیان خارج از کشور متاسفانه تنها در سطح شعارهای تو خالی‌ مانده ایم در جای که دموکراسی را در سطح الفبای آن نیا موخته ایم، هر چند که ما شاهد اجرای دموکراسی در کشورهای میزبان خود هستیم.

هذیان دموکراسی باعث شده که ما به این روش زندگی پشت پا بزنیم و در سنگرشعار این دید به زندگی را تبدیل به یک کالای گران قیمت کنیم، کالای که از عهده پرداخت صورت حساب آن بر نمیایم.

البته باید به یاد بیاوریم که برای آموختن هرگز دیر نیست و ماهی‌ را هر روز که از آب بگیریم تازه است.

برای این کار میتونیم از خودمان شروع کنیم. میتونیم به خواست مردم در ایران احترام بگذاریم و با ایشان همدلی کنیم. میتوانیم از دزدیدن حرکت و جنبش در ایران به نفع عقاید منحصر به فرد خود دست برداریم.

البته این همه بستگی به روش زندگی ما دارد، روشی‌ که دموکراسی و احترام به حقوق دیگری در این یک هذیان است.

Leave a reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *