سهرابی دیگر را به زمین کشاندندهم چنان اینگونه به نظر میاید که। ندا و سهرابهای بیشتری در مرز خطر هستند। سرزمین ما ایران، داغ فرزندان برومند بسیاری دیده است। صدای زجه و شیون خانوادههای داغدار از سی سال پیش همچنان به گوش میرسد. انگاری که ایرانیت ما با این همه خون ریخته شده آذین شده، انگار که دشتهای سرزمین ما ایران با بی خون بیگناهان آمیخته شده. چگونه داغ این فرزندان به خاک و خون کشیده شده را میشود فراموش کرد؟ قیمت آزادی مردم ما چه تعداد بیشتر اعدامی و در بندی است؟ خدایا، تا کجا میخواهی که مردم ما اینچنین در زنجیر غم و ظلم گرفتار باشند؟ همدردی کجاست؟ رحم و مروت کجا رفته؟ این همه ظلم را چرا باید تحمل کرد؟
در این همهمه اما، میشود این را دریافت، که هر گونه صدای را که خفه میکنند، صداهای بیشتری به آسمان میرود। میشود امیدوار بود که مردمان آزاد اندیش سرزمین ما دیگر حاضر به تحمل بی عدالتی نیستند। میشود این را دریافت که خون سهرابها و نداها در راه آزادی خواهی برای این سرزمین در رنج ریخته شده است. روحشان شاد. به امید تولد لبخند بر لب انسانهای در رنج سرزمین ایران.