روانشناسی چیست و روانشناس کیست؟

همیشه دلم می خواست که روزی وکیل زبردستی شوم. در رویاهای جوانی ام همواره خود را در

کسوت وکالت٬ در صحن دادگاه و در حال ایراد خطابه ای در دفاع از موکلم تجسم می کردم٬

درست مثل فیلم ها. تا اینکه کنکور شد و من در حقوق قبول نشدم و به جای آن در روانشناسی

پذیرفته شدم.

در آغاز فقط به دلیل اینکه تحصیلات عالیه خواهم داشت و مدرکی خواهم گرفت٬ وارد دانشگاه و رشته

روانشناسی شدم. اما پس از گذشت مدتی که همدیگر را فروید و یونگ خطاب میکردیم و یکی

دو سالی گذشت به این باور رسیدم که چه حرفه و یا علمی می توان یافت پر معناتر و زیباتر از

یاری رساندن به جانهای بیقرار و پریشان خاطر.

از روانشناسی بسیار آموختم. آموختم که دیگران را بدون شرط دوست داشته باشم. دریافتم که

اگر همگان خوب نیستند و اگر هستند کسانی که دیگران را دوست ندارند و دوستی نمی کنند٬ در

کودکی شان طعم دوست داشتن و دوست داشته شدن را نچشیده اند. اینان نه بزرگسالان بلکه

خردسالانی هستند نیازمند محبت.

روانشناسی علم عشق ورزیدن به انسان است. روانشناسی دستاوردی است که مفهوم انسانیت

را در لابلای سطور هر برگ از هر کتابش می توان یافت و ندیده ام روانشناسی را که از زخم

های مراجع اش٬ خراشی بر نداشته باشد. روانشناسی را نمی توانم بیابم که در سراسر زندگی

حرفه ای اش از کنار درد و رنج مراجع اش بگذرد بی آنکه قسمتی از وجودش را تاوان

بهبودیش نکرده باشد. چقدر توان باید داشت تا سرگذشت غم انگیز تجاوز پدری به دخترش را

از زبان مادرش شنید و یا مادر بیماری را دید که در اثر جنون یگانه فرزندش را با دست های

خویش خفه کرده است و زخم برنداشت و وجودش آهسته آهسته همچون شمع ذوب نگردد.

آری روانشناسی علم کمک به انسان دردمند است و من خوشحالم که حقوق قبول نشدم.

Leave a reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *