پرویز مشکاتیان استاد موسیقی ایرانی هم از پیش ما رفت. فرهیختگان ایران یکی پس از دیگری در غم و اندوه میهنی گرفتار از بین میروند در حالی که ضحاکان و نامردمان که خود را حاکم بر جان، مال، و ناموس مردم میدانند، همچنان به عمر ذلت بار خود ادامه میدهند.
با توجه به اینکه این هنرمند در سن جوانی بدرود حیات گفت، این فکر بیش از پیش مطرح میشود که هنرمندان، اندیشمندان، شاعران، نویسندگان، و دوستداران هنر و فرهنگ ایران زمین کم عمر میکنند. البته اگر قادر به آمار گرفتن باشیم، میشود این فرضیه را ثابت کرد که کسانی که دل برای میهن و سرزمین مادری و دست یافتههای فرهنگی میسوزانند، به گونهای آسیب روحی بیشتری میبینند، چرا که میهن ما در بند تاریک اندیشان و غاصبان ظالمی گرفتار است که عرصه حیات را برای همه تنگ کردهاند.
جالب اینجاست که این ظالمان و جزم گویان حکومت روضه خان همه در قید حیات هستند و گویا فنا ناپذیر هستند. از دید علم آسیب پذیری روح و روان، میشود دریافت که حکومت غاصب و مستبد در لباس مذهب، آنچنان حلقههای تنفس مردم ما را تنگ کرده اند که آنانی که بیشتر در تقلا و تلاش برای تغییر هستند، کمتر میتواند اکسیژن سالم استشمام کنند، و در نتیجه از جان و زندگی خود مایه میگذارند.
در سی سال اخیر تعداد بیشماری از سرمایههای فرهنگ و هنر ایران زمین در سنین جوانی و در غم و اندوه چشم به دنیا بسته اند و یا در دست ظالمان حکومتی کشته شده اند। باید پرسید که تا کجا، تا چند؟ پرسش اصلی این است که آیا مشکل کوتاهی عمر است و یا کوتاه کردن عمر مردمان خوب ما؟
با همدلی و همدردی برای این ملت در بند، باید امیدوار بود که پروردگار ایران زمین یار و یاور همه عزیزان ما باشد.