چه میشد

چه میشد که سیستم رهبری یک سرزمین مانند سرزمین ایران، تمام تلاش خود را میکرد برای خوشبخت کردن آن مردم؟ چه میشود که دختران و پسران ما، زنان و مردان ما در ایران می‌توانستند در خیابان‌ها راه بروند و صدای قهقهه ایشان در فضا همیشه موج بزند؟

چه میشد که این سیستم، از صبح تا شب قوانینی وضع میکرد برای اصلاحات، آسان کردن زندگی، کمک به خانواده ها، و خدمات اجتماعی؟ چه میشد که قوانین زندان و شلاق و عدم از ادبیات و زبان مردم ما پاک میشد؟ چه میشد که سر دامدران ایران از دشمنی با مردم دست بر میداشتند و به حرف ایشان رسیدگی میکردند؟ چه میشد که هر کس حاضر بود که از حق خود بگذارد تا حق دیگری گرفته شود؟ چه میشد که مذهب در کشور ما ملاک نبود و انسانیت معیار اول و آخر به حساب میامد؟ چه میشد که اسلام افراطی با مردم ما سر آشتی‌ می‌گذشت و اینقدر خود را به مردم ما تحمیل نمیکرد؟ چه میشد که انسان‌های دین دار و بی‌ دین، معتقد و یا با هر فرقه‌ای به حال خود گذاشته میشدند و حرف از مدنیت و آدمیت بود؟

چه میشد که ما ایرانی‌‌ها را به حال خود میگذاشتند؟ چه میشد که این همه تنفر در چشمان دولت مردان را میشد تبدیل به مهربانی کرد؟ مگر مردم ایران چیزی غیر از زندگی و خوشبختی‌ را مطالبه میکنند؟ چه میشد خودخواهی وجود نداشت و قدرت اینقدر شیرین به زیر دهان دولتمردان ایران نبود؟ چه میشد؟

چه میشد که دولت مردان ایران همدردی با مردم خویش داشتند و از دشمنی با این انسان‌ها دست بر میداشتند؟ شاید که این‌ای کاش‌ها همه آرزوی محال است و یا یک تصور واهی، ولی‌ ما میدانیم که در دنیای غرب دولت مردان از اینگونه ‌اند، یا حد عقل تمام تلاش خود را برای تشویق و همدردی با مردم خود میکنند.

Leave a reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *