در طول سالهای کار با خانوادههای ایرانی، بخصوص در موارد طلاق، با یک موضوع به دفعات برخورد کرده ام. بسیاری از بانوان ایرانی که پس از هرگونه تلاش، طلاق را آخرین راه حل معضلات خود میدانند، همیشه عنوان میکنند که از همسر خود خواسته اند که برای حل و درک مشکلات ازدواج، به جلسات مشورت بروند.
جواب مشترک تمام این مردان که از خانوادههای مختلف و طبقات اجتماعی متفاوت از هم میآیند، این بوده که: “من که دیوانه نیستم، تو مشکل داری خودت برو پیش مشاور.” این جملات را اینقدر از زنان ایرانی در مرحله طلاق گرفتن شنیده ام، که گاهی فکر میکنم، این چگونه برخوردی است که مرد ایرانی با مشکلات ازدواج و در نتیجه مشکلات زندگی خود دارد؟
البته قصد نداریم که فقط مردان ایرانی را به این گونه رفتارهای نابخردانه ارتباط دهیم، چرا که زنان بسیاری را میشناسیم که در جواب مردان خود که قصد کمک گرفتن برای حل مشکلات ازدواج دارند، چنین پاسخی میدهند.
ولی در جواب آن دسته از مردانی که اول از درخواست کمک گرفتن سر باز میزنند و پس از طلاق به هر دری برای باز گرداندن همسر میزند، باید بگوییم که غرور زیادی به ضرر خودتان تمام میشود. این دید سیاه و سفید دیدن زندگی، یعنی یا با من و یا بی من، یک ریشه قدیمی در تاریخ و فرهنگ ما ایرانیان دارد، که در حد امور خانواده، زندگیهای زیادی را متلاشی میکند.
باشد که ارزش زندگی خود را بالاتر از غرورهای بیجا ببینیم، وتا دیر نشده به حل دعوا و اختلافات خانوادگی از سر عقل و همدردی برای دیگری، نه از سر لجاجت بپردازیم.