ترس یک عامل مخرب، آسیب زا و در عین حال محرک برای رشد و تمایل انسان به زندگی بشمار میرود. ترس تمام حواس انسانی ما را به کار میاندازد و در حین خطر به ما امر میکند که واکنش نشان دهیم. احساس خطر و ترس از نابودی در زمانی که ما امنیت جانی، روحی، روانی، و اجتماعی نداریم، یک ترس بسیار عمیق و تشویش آور است. در طولانی مدت ، این نداشتن امینت جانی، نه تنها باعث آسیبهای فیزیکی بلکه روحی و روانی بسیار مهلک هم میشود. اکنون در شرایطی که میهن ما ایران در تهاجم کودتا گران بسر میبرد، این ترس عمیق از خطرات بسیار احتمالی در خیابان، منزل، و محلات، به آشوب درون انسانها اضافه کرده و سلامت فردی، خانوادگی،و اجتماعی ما ایرانیان را به خطر جدی میاندازد. ترس از دستگیر شدن، ناپدید شدن، کتک خوردن، مورد تهاجم و تجاوز انسانهای درّنده خو قرار گرفتن، و ترس از شکنجه، زندان، دادگاههای فرمایشی، و خانه خرابی که کودتا چیان عامل و بانی آن هستند، همه ترسهای بشمار میروند که برای سالیان دراز درروح و روان این ملت بجا میماند।. این ترس از تهاجم و نداشتن دریچهای برای عدالت جویی ، خاک میهن ما را در زیر پای مردم به لرزه دراورده است و خشم یک ملت را از این همه ظلم برافرخته است.।
این ترس واقعی و ادامه دار، نه تنها شاهراههای تنفسی فیزیک بدن ما را مسدود میکند بلکه شاهراههای رشد و تنفس یک ملت را از کار میاندازد।.
ترس به همان صورتی که آسیب روانی به انسان میزند، میتواند انگیزه ای برای مبارزه برای تداوم بقا باشد. همانگونه که ترس در بدن ما باعث فعال شدن هورمونهای مبارز و غدد عرقی برای کسب اکسیژن بیشتر میشود، به همان سبک هم مردم به فکر نجات خویش میفتند و بدنبال اکسیژن قابل تنفس میگردنند. اینجاست که میشود اینطور نگاه کرد که ترس با وجود آسیبهای روحی و روانی میتواند عامل تحرک و ابتکار باشد، چرا که فیزیک بدن انسانها در موقع ترس هورمونهای استرس خود را بکار میگیرد که از سیستم دفاعئ بدن مراقبت شود. در نیتیجه هیجان و تشویش ناشی از ترس اگر در بدن انسان از طرفی هضم غذا را دچار ایراد میکند، از طرفی هم باعث پر کاری در اسید معده میشود که به هضم یاری رساند.
در دید کلی، تاثیر ترس بر فیزیک میهن ما مقابله و گزینش اکسیژن از راههای جدید میباشد. باشد که این پیکر زخمی و متاثر میهن ما خود را ترمیم کرده و راه تنفس جدید برای خود بیابد.