انسان سالم دروغ نمیگوید، یا اگر دروغی میگوید، به قول خودمانی، دروغ مصلحتی، شاید یک یا دو دفعه یا حد اکثر در مواقع ضروری। ولی این امر در بین سر دمداران سرزمین ما ایران از حد معمول گذشته و به حد درد علاج ناپذیری درآمده است. وقتی که دروغ چنین آشکاری برای مثال در مورد نتایج انتخابات به مردم میگویند، مشخص است که مردم عقل خود را بکار میگیرند و یک برآورد اولیه از شرایط میکنند. دروغهای بیمار گونه و مغرضانه برخی از دولت مردان ایرانی آنچنان ناآ بخردانه و غیر واقعی هستند که به روح و روان مردم آسیب جدی میزنند.
حالا دروغ یعنی چه؟ آشکارا دروغ کتمان حقیقت است، یا ایجاد اختلال در عقل سلیم مردم، و تغییر شرایطی به نفع خویشتن । ولی وقتی که دروغ انتخاباتی آن هم به این وسعت گفته میشود، میشود این گونه تلقی کرد که انسانی که ارزش خود را در چشم مردم و یا دیگری کم میبیند، سعی بر دروغ گفتن و یا سر پوش گذاشتن بر واقعیت میکند که حد عقل در چشم خویش این بیارزشی یا فرو مایگی را جبران کند.
این دروغها به فرد میگویند که تو ناتوان از ادراک و آگاهی هستی. برای گفتن این دروغ، فرد گوینده این سخن نادرست میخواهد که یک خود باوری برای خویش ایجاد کند چرا که درون یک انسان دوغ گو بسیار متزلزل و پریشان است. این گونه رفتار که دروغ برای حل دروغ استفاده میشود یک نوع نارسای احساسی-ادرکی- و اقلانی فرد گوینده دروغ را نماینگر میباشد.
بدرستی که چنین دروغ بزرگی یک نوع نادیده انگاشتن خرد جمعی یا شعور انسانی مردم به حساب میاید. تهمت و افترا و سلب مسؤلیت از خویشتن کردن همه رفتارهای ناشی از دروغ گفتن و تلاش برای متقاعد کردن شنونده به حساب میاید.
اکنون سوال اینست که آیا میشود با فرد دروغ گو همدردی کرد؟ آیا میشود این دنیای متروک و بیمار فرد دروغ گو را فهمید؟